حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد ناصر تقوی
«بسم الله الرحمن الرحيم »الحمد لله ربّ العالمین ،حمداً یَکونُ وُصلةً الی طاعته و عَفوه وَ سبباً الی رضوانه، و ذَریعةً الی مَغفرته، و طریقاً الی جَنَّته، وَ خفیراً من نِقمته .( بخشی از تحمیدیهء دعای اول صحیفهء سجادیه )وصلّی الله علی سید المرسلین و خاتمهم محمدٍ و آله الطاهرین و علی اصحابه المُکرّمین . عبادالله ! اُوصیکم و نفسی بتقوی الله .خودم و شما نمازگزاران عزیز را به پرهیزگاری و تقوای الهی توصیه می کنم .پرهیزکاری و دوری از مرزهای گناه :قبلاً گفته بودیم که پرهیزکاری و تقوی دارای مراتب و درجاتی می باشد . اگر چه یکی از معانی و درجه های تقوی دوری از خود گناه است ، اما مرتبهء بالاتر تقوی آنست که انسان نه از خود گناه که از مرزهای گناه نیز فاصله بگیرد . درست مثل اینکه شیء خطرناکی – مثلاً آتش یا یک شیء داغ یا یک درّهء خطرناک – وجود دارد و شما برای اینکه دیگران و یا عزیزان خود را متوجه این خطر کنید از چند متر مانده به آن خطر، علائم و موانع عدم ورود به محدودهء خطر را می زنید . یعنی مثلاً اگر درّه ای وجود دارد ، از ۲۰ متر مانده به آن طناب کشی می کنند و مانع می گذارند .طبیعتاً کسی که حتّی ۲ متری آن درّه هم بایستد ، در خطر واقع نشده و باید فاصله اش تا لبهء پرتگاه به صفر برسد تا داخل درّه بیفتد ولی شرط عقل و احتیاط به شما هرگز این اجازه را نمی دهد که در لبهء پرتگاه قدم بزنید و بنشینید و یا کودکان خود را در فاصلهء یک متری پرتگاه رها کنید تا بازی کنند ! چرا؟ چون ممکن است با یک غفلت کوچک پایتان سُر بخورد و یا باد شدیدی بوزد و شما وارد خطر شوید و سقوط کنید . در مباحث اخلاقی ِ اسلامی ، گناهان به سان همین محدوده ها شدیداً خطرناک هستند و لذا دوری از محدوده ها و مرزهای گناه برای اطمینان بیشتر از امنیت اخلاقی و سلامت روحی توصیه شده است . در خصوص تقوی هم که از « وقایه» یعنی دوری و اجتناب ورزیدن می باشد و منظور دوری از گناه است ، هر چه درجهء تقوی بالاتر باشد محدودهء خطر را وسیع تر تلقی می کند و یا به عبارت دقیق تر هوشیارانه تر مواظب خطر است و حصارهای ایمنی نرسیدن و نیفتادن در خطر را برای خود بیشتر می کند .یک مثال ساده بزنم . شما در کلام و سخن گفتن و از راه زبان می دانید با خطرات و گناهان بسیاری مواجهید . این زبان ِ کوچک به راحتی می چرخد ولی جادهء کلام و سخن و مسیر زبان بسیار پر خطر است . مثل گردنه های خطرناکی که در کوهستان هستند ، اگر خوب مسیر طی شود شما را به قله های کمال می رساند و اگر بی دقتی شود هر مقداری که بالاتر رفته باشید محکم تر زمین خواهید خورد . دروغ ، تهمت ، غیبت ، افترا و حرف ناشایست ، خودستایی و ریا در کلام ، عیب جویی ، سُخریه و استهزاء و دشنام همه و همه درّه های مسیر زبان هستند که طبیعتاً هر کدام از این گناهان لازم الاجتناب هستند و قبلاً در خصوص آنها سخن گفته ایم . دوری از این گناهان و اینکه تلاش کنید غیبت نکنید ، دروغ نگویید و … یک نوع تقوی است و درجهء بالاتر تقوی آنست که اگر چه خودتان مستقیماً دروغ نمی گویید و یا غیبت نمی کنید ولی با حرف و سخنی که می گویید به مرزهای گناه نزدیک می شوید و دیگران را در گناه گرفتار می کنید و یا با یک واسطه خودتان هم در گناه گرفتار می شوید . مثلاً حرفی می زنید که آن حرف هم راست و صحیح است ولی موجبات غیبت دیگران را فراهم می آورد یا باعث می شود دیگران با همان حرف راست به تهمت یا حسد یا گناه دیگری گرفتار شوند . بنابراین ، این درجهء تقوی یعنی سنجیدگی در کلام و نه فقط فکر آن سخن به طور مستقیم بودن بلکه به تبعات آنهم فکر کنید . چه بسا این سخنی که من می گویم باعث شود آتش جدایی بین دو دوست و یا آتش اختلاف بین یک زن و شوهر یا دو برادر و خواهر ایجاد کند !برای همین کلام یک مثال از قرآن کریم بیاورم . در سورهء احزاب ایهء ۳۲ خداوند به همسران پیامبر اسلام (ص) می فرماید در نوع سخن گفتن و لحن و آهنگ کلام خود دقت کنید و نرم و نازک با مردان سخن مگویید چرا که مبادا این نحوه سخن گفتن شما باعث شود آنکس که دلش مریض است ، یعنی مرض هوی و هوس دارد به طمع بیفتد پس بنابراین خداوند تقوای بالاتری را از اینان طلب می کند و می گوید به خاطر همین که ممکن است بعضی از شنوندگان مریض دل ِ شما به طمع بیفتند ، شما متین و درست سخن بگویید و با این تقوی در لحن و کلام خود از مرزهای گناه نیز فاصله بگیرید : ” إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا ” ( احزاب (۳۳) / ۳۲ ) چنانکه می بینید اصل ِ « نازک سخن گفتن » و « نرم سخن گفتن » بد نیست و گناه نیست ولی در شرایطی خاص چون نزدیک شدن به محدوده های خطر است از آن منع شده است .امیدواریم همهء ما از کسانی باشیم که به این درجهء از پرهیزکاری برسیم و مثل افرادی که در سلامت جسمانی خود آنچنان دقیق و با برنامه خود را از ویروسها و میکروبها واکسینه می کنند ، ما نیز روح خود را اینچنین در سلامت حفظ کنیم تا به ساحل سعادت برسیم . ان شاء اللهموضوع بحثی که مستمراً مطرح می کنیم بحث مدارا در اسلام بود و در دسته بندی آیات قرآنی پیرامون مدارا آیاتی که صفت مدارا و نرمخویی را در وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) توصیف می کرد و نیز آیاتی که تأکید و دستور به مدارا و نرمخویی می داد را از نظر گذراندیم . اما ادامهء آن بحث : ادامهء مدارا در قرآن کریم :پس از آنکه اشاره ای گذرا به آیات مربوط به مدارا و تأکید بر آن در رفتار پیامبر داشتیم به قسم سوم ازآیات قرآن کریم یعنی آیاتی که استثنائات و مرزهای مدارا را بیان می کنند می پردازیم .از آنجا که این استثنائات در مجموعهء این موضوع نیاز به تبیین دارد و بر وِزان آیات قرآن کریم استثنائات و محدوده های مدارا و رفق و رفتار ملایمت آمیز را در روایات هم می بینیم لازم است تا مقداری پیرامون این موضوع با تفصیل بیشتری سخن بگوییم .استثنائات و محدودهء مدارا در اسلاممدارا و نرمخویی به عنوان یک ارزش متعالی که در ادیان و به ویژه در اسلام بر آن تأکید شده و در رفتار پیامبران الهی و خصوصاً پیامبر اسلام متجّلی شده است ، همچون بسیاری از ارزش های متعالی دیگر در محدوده هایی استثناء می خورد و اساساً حفظ این ارزش منوط به رعایت همین موارد استثناست .طبیعتاً اگر چه از لحاظ کمّی و در یک نسبت سنجی موارد استثناء بسیار اندک بوده و به خاطر همین اصولاً « استثناء » نام گرفته است ، ولی به جهت اهمیت ، معمولاً این موارد اندک نیز به یادآوری و تذکر دارند و به همین جهت نیز می بینیم که شناخت این استثنائات ضروری بوده و برای حفظ آن اکثریت کمی و آن قاعدهء کلی باید تبصره ها و محدوده ها را شناخت .در مباحث تئوریک مدرن نیز می بینید هر جا که صحبت از ارزش ها می شود و بر آن تإکید و نظریه پردازی می شود بلافاصله برای حفظ آن ارزش محدوده های آن تبیین می گردد . لذاست که امثال جان استوارت میل که از آزادی در حوزهء سیاست و اجتماع سخن می گوید ، همین آزادی را به طور کاملاً مطلق تعریف نمی کند و بلکه به خاطر حفظ آزادی ، دشمنان آزادی ، استثناء خورده و از آن قاعدهء کلّی محروم می شوند ( نگاه کنید به رساله ای در باب آزادی ، جان استورات میل ) .در خصوص تساهل و مدارا نیز اینگونه است . چنانکه قبلاً هم گفتیم ، نهایت ِ مدارا اساساً با کسانی است که دوست انسان نیستند و اوج تأکید به مدارا را در قرآن کریم دیدیم که خداوند به پیامبرش حضرت محمّد دستور داده است نه تنها با مؤمنان خطاکار بلکه با مشرکانی که از تو پناه می خواهند و یا کسانی که هرگز هدایت تو در آنها تأثیر نمی کند و صرفاً بدون آنکه با قلبهایشان مطلب تو را بگیرند به تو نگاه می کنند ، مدارا پیشه کند و آنها را در صورت خطا ببخشد[ سورهء اعراف آیهء ۱۹۷ تا ۱۹۹ و سورهء توبه آیهء ۶ ]اما تساهل و مدارا و نرمخویی نیز استثناء و حدّ و مرزی از نگاه قرآن کریم دارد . قبل از اینکه به این مطلب بپردازیم باید یادآور شوم که در بحثهای غیر دینی نیز کسانی که از تساهل ( Tolerance ) سخن گفته اند همیشه و همه جا آنرا مطلق قلمداد نکرده اند . کسانی مثل پوپر یا هانتینگتون که از « جامعهء باز » و « دمکراسی » سخن می گویند در عین اینکه بر تساهل و رواداری تأکید دارند ولی هرگاه سخن از « دشمنان جامعهء باز » و یا « دشمنان دمکراسی » مطرح می شود بلافاصله استثنائات و تبصره ها رخ می نماید . یا کسی چون هانا آرنت هنگامی که در نفی همه جا « توسّل به خشونت » در زندگی فردی و اجتماعی سخن می راند ، نمی تواند در مواردی استثنائات « عمل به خشونت » را یادآوری نکند و به عنوان نمونه در یکی از این موارد می گوید : « هیچ فردی در خصوص استفادهء از خشونت به قصد دفاع از نفس و مُحقّ بودن در این دفاع به خود تردید و شکّی راه نمی دهد ، چرا که خطر نه فقط آشکار و عیان است بلکه بدون هیچ فاصلی هم اکنون در پیش روست .] Niemandem kommt es in den Sinn, die Berechtigung von Gewalttätigkeit im Falle der Selbstverteidigung in Frage zu stellen,…[ )Hannah Arendt , Macht und Gewalt , S.53 / PIPER Verlag , München, 17 Auflage Apr. 2006 )البته اینجا باید یادآوری کنم که چگونگی تبیین استثنائات نیز بسیار مهم است و چه بسا عدم دقت در تعیین محدوده ها و استثنائات یا به تعبیری « مانعیت موضوع » می تواند اصل نظریه و آن موضوع را مخدوش کند . چنانکه با طرح همین تساهل بر مبنای نسبیت معرفت شناختی و سریان آن به ساحت معرفت شناسی می توان به نوعی نسبی گرایی معرفتی رسید که قبل از هرچیز این نسبی گرایی و شکاکیت ویران کننده خود نظریهء تساهل بوده و معیار و میزانی برای شناخت و باز شناخت اندیشهء صحیح از ناصحیح وجود نخواهد داشت . ورود تساهل به حوزهء معرفت شناسی در واقع نفی هر گونه استثناء برای تساهل بوده و با نسبیت معرفت و فقدان ملاک اندیشهء درست از نادرست ملاک ترجیح نظریه ای بر نظریه ای دیگر وجود نخواهد داشت و اندیشه هایی چون فاشیسم و نازیسم هم می توانند ادعا کنند که ایده و نظر آنها در لگد مال کردن تساهل به میزان اندیشه های مخالفشان از صحّت و اعتبار برخوردار بوده و در این مسیر برای ِ اعمال خشونت به هر کاری مجاز هستند !!پس خلاصه اینکه برای حفظ تساهل یا به تعبیر دقیق تر و دینی مورد بحثمان مدارا می بایست به این استثنائات توجه کرد . اگر برای ایمان ورزی مردم می بایست فضای فراخی برای همگان وجود داشته باشد تا در آن فضای مناسب انسان ها در بلوغ فکری به تصمیم و انتخاب خود برسند و اگر همهء ادیان و از جمله اسلام و ایمان در شرایط انتخاب آگاهانه و آزادانه به رشد و بالندگی می رسند .( انا هدیناه السببیل اما شاکراً و امّا کفوراً ) [ انسان (۷۶) / ۳ ] پس این مدارا در عمل نباید مورد سوء استفاده و دستاویز کسانی قرار گیرد که می خواهند این فضای سالم و آزاد را بر هم زنند و نباید شرایطی را به گونه ای برای افرادی فراهم آورد که این محیط مستعدّ برای انتخاب و گزینش آگاهانه آزادانه را به تعارض و چالش بکشاند و فضا را غبار آلود کند به نحوی که انتخابگران برای انتخاب خود دچار مشکل و تشویش و بلکه خطای در انتخاب شوند . اینجاست که هیچ دینی از ادیان الهی اینرا نمی پذیرد و روا نمی دارد .اسلام نیز در ساحات بسیار و حوزهء فراخی تساهل دینی و مدارا را مجاز و بلکه توصیه و تأکید نموده است : در پذیرش اصل دین ، در روابط بین ادیان ، در روابط انسانها با یکدیگر اعم از مسلمان و غیر مسلمان در حوزهء فرد و اجتماع و حتی در پاره ای از موارد تشریع و قانون گذاری ، اما در مواردی که ساختار شکن و فضا شکن بوده و محیط سالم تفکر و انتخاب را تبدیل به محیط ضد انتخاب ناسالم می کند قاطعیّت ، جدیّت و صلابت و ایستادگی را در این موارد استثناء با دشمنان قسم خوردهء آزادی ِ در انتخاب ، که با دستاویز قرار دادن مدارا و سوء استفاده از قانون کلی و دستور عام نرمخویی به توطئهء عملی مبادرت می کنند برخورد و مقابله می کند .ان شاء الله ادامهء این سخن را در جلسهء بعدی که در خدمت شما بودم پیگیری خواهیم کرد . والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته