حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد ناصر تقوی
«بسم الله الرحمن الرحيم »الحمدلله ربّ العالمین و الحمدلله الذی أذهَبَ اللّیل مُظلِماً بِقُدرتِه و جاءَ بالنّهار ِ مُبصِراً بِرحمَتِه و الصَّلوةُ و السّلام علی خاتم الرُّسُل محمّدِ صلّی الله علیه و علی آله الطاهرین و علی اصحابِه المُنتجبین .عبادالله ! اوصیکم بتقوی الله و اتبّاع امره و نهیه .خود و شما را به پرهیزکاری و تقوی و رعایت حرمت و ادب محضرالهی توصیه می کنم .توفیق برای پرهیزکاری و پرهیزکاری برای توفیقیکی ازمسایل قابل توجه در معارف دینی اینست که عبادتها و بندگیها و مناجاتها و کارهای خیر و انجام آنها نیزنیازمند توفیق بخشی از جانب خداوند است . اگر چه ره آورد و نتیجهء همهء این عبادتها و کارهای خیر برای انسان خود توفیق است ولی موفق شدن به انجام آنها نیازمند یک توفیق اولیه از جانب خداوند متعال است و به همین جهت است که گفته می شود : ” و من الله التوفیق ” یعنی همه گونه و همهء توفیق از جانب خداوند است . یا در سورهء هود از زبان حضرت شعیب پیامبر ( علیه السلام ) که می خواهد قوم خویش را اصلاح کند ، در این وظیفهء پیامبری و هدایت و اصلاح مردم می گوید : ” وما توفیقی الّا بالله ” ( هود / آیهء ۸۸ ) و توفیقی برایم نیست مگر بواسطهء خداوند متعال . به همین جهت است که در برخی ادعیه و مناجاتها مثل دعای عرفهء امام حسین (ع) یا مناجات ۱۵ گانهء امام زین العابدین (ع) وقتی که عدم توانایی خود را برای شکر و سپاس نعمات الهی به خداوند عرض می کنیم می گوئیم همین که موفق به شکر و سپاس تو شدم و سپاسگزاری کردم یک توفیق و نعمت برای من حاصل شده است و همین یک شکر می خواهد و به جهت همین توفیق شُکرگذاری هر شکری نیاز به شکر دیگر دارد پس من هرگز نمی توانم آنچنان که باید شکر گذار حتی یک نعمت ِ تو باشم و در مسألهء شکر یک فقیر واقعی و ناتوان ِ حقیقی هستم : ” …..فكيف لي بتحصيل الشُّكر و شُكري إيّاك يَفتَقِرُ إلى شكر ٍ ، فكلمّا قُلتُ لك الحمد ، وجب عَليّلذلك أن أقولَ لك الحمد “( مناجات الشاکرین ) بر همین اساس یک دعای مهم ما می تواند همین باشد که خدایا توفیق ِ عبادت ، توفیق شُکر ، توفیق انجام کارهای خیر را به ما عنایت بفرما ! شما می بینید برخی پول هم دارند ولی توفیق استفادهء خیر از آنرا ندارند . در حالیکه بعض دیگر پول کمتری دارند ولی توفیق کار خیرشان بسی بیشتر است .در مورد مسألهء تقوی و پرهیزگاری هم چنین است . تقوی یک نعمت بزرگ است، پس برای این که ملکهء تقوی در جانمان و رفتار و اعمالمان حاکم شود ، باید از خداوند یاری و توفیق بخواهیم اگر چه وقتی تقوی آمد ، خود ِ پرهیزکاری، عامل توفیق بخش برای توفیقات دیگرِ بعدی است . حضرت علی (ع) در خطبهء ۱۹۱ نهج البلاغه تعابیر بسیار زیبا و عمیقی را راجع به تقوی دارد که با توجه به آنچه که گفته شد روزنه ای هر چند کوچک می توان به معنای عظیم آن گشود :” عباد الله! اوصیکم بتقوی الله فإنّها حقُّ الله علیکم، و الموجبة علی الله حقّکُم، و أن تستعینوا علیها بالله، و تستعینوا بها علی الله . فان التّقوی: فی الیوم الحرزُو الجُنَّة، و في غدٍ الطّریقُ الی الجنّة ….؛ فما اقلَّ من قبلها و حملها حقَّ حَملِها . اُولئک الاقلّونَ عَدَداً ، وَ هُم أهلُ صفةِ اللهسُبحانَه اِذ يقول : و قليل من عبادي الشکور ٍ “
«ای بندگان خدا! شما را به پرهیزگاری سفارش می کنم که پرهیزگاری حق خداوند برشماست و موجب حق شما بر خداوند است . از خداوند برای رسیدن به پرهیزگاری یاری بخواهید و از پرهیزگاری یاری بجویید برای به جا آوردن حق خداوند ( و انجام دستورات الهی ) که پرهیزگاری امروز سپر و پناه از بلا یاست و فردا ( قیامت ) راه رسیدن به بهشت است . راه تقوی آشکارا و روشن است و روندهء این راه ، بهره مند و پیروز و امانتدارش ( خداوند ) که نیکو نگهدارنده و حافظ است ….پس چه اندکند آنانکه تقوی را پذیرفتند و بار ِ آنرا آنچنان که شایسته است برمی دارند . پرهیزکاران ( واقعی و کامل ) تعدادشان اندک است و آنان اهل ِ این وصف و ستایش پروردگار متعال هستند که فرمود : ” اندکی از بندگان ِ من سپاسگزار واقعی هستند . “در کنار نکات فراوان و نغز این خطبه آنچه به مناسبت ، مورد تأکید است این فراز ” و أن تستعینوا علیها بالله و تستعینوا بِها علی الله ” است . خدای را برای متّقی بودن به یاری بطلبیم و بخواهیم که توفیق تقوی عنایت کند و برای انجام دستورات الهی و توفیقات دیگر از تقوی مدد و یاری بگیریم . مهم ترین میوهء تقوی درک ِ محضر الهی و رعایت ادب در محضراوست وهمین مؤدّب بودن در محضر پروردگار در طول زندگی بزرگترین توفیقی است که باید آنرا هم از خداوند خواست :از خدا جوئیم توفیق ادب بی ادب محروم ماند از فیض رب* آخرین نکاتی که در مبحث مربوط به مدارا گفتیم موضوع مخاطبان مدارا در و روایات اسلامی بود و در آخرین جلسه پیرامون مدارا در خانواده و مدارا در مقابل سایر عقیده ها چه درون دینی و درون مذهبی و چه برون دینی و بین الادیانی صحبت کردیم . امروز و در ادامهء بحث مدارا شایسته است به مسألهء دیگری که در روایات مورد توجه واقع شده است نیز اشاره داشته باشیم و آن « مدارای مذموم » است .
مدارای مذموم در روایات :همانطور که در مبحث مربوط به آیات قرآنی گفتیم ، مدارا اگر چه به عنوان یک قانون کلّی مورد تأکید و تصریح قرار گرفته و حوزه های بسیاری را از نزدیکترین افراد خانواده تا دورترین افراد که تفاوت فکری و عقیدتی و روشی با ما دارند را در برمی گیرد ولی در عین حال این قانون کلی استثنائاتی هم دارد . همان موارد اندک و استثنایی که در آیات قرآنی اشاره شده و به عنوان « استثنائات مدارا » از آن بحث کردیم ، در روایات اسلامی هم به عنوان موارد مذمومی که در این موارد، مدارا جایز و شایسته نیست ذکر شده است . اگر چه در روایات هم دقیقاً همین خصوصیت استثناء بودن و اندک شمار بودن این موارد به وضوح دیده می شود . یعنی در کنار تأکید به اصل مدارا و ذکر اهمیت آن ، در عین حال به این حالت و موارد استثناء توجه داده می شود .مهم ترین مورد استثناء برای مدارا در مسأله و محدودهء ضایع شدن حقّ است . یعنی اگر جایی به خاطر مدارا کردن حقّی ضایع شود ، هرگز مدارا جایز نیست . چنانکه حضرت رسول اکرم (ص) در عین تأکید بر مدارا و ذکر اهمیّت آن به این استثناء اشاره می کنند :”رأس العقل بعد الإيمان بالله عز وجل مداراة النّاس في غیر ترک ِ الحقّ “( بحار الانوار ، جلد ۷۷ ، ص ۱۴۷ )یعنی : سرلوحهء خردمندی و عقل پس از ایمان به خداوند مدارا کردند با تمام اقشار مردم است مگر در آنجا که حقّی ترک می شود و حقی ضایع می گردد .همچنین حضرت علی (ع) می فرماید در جایی که حق برای شما آشکار شد و آنرا شناختید دیگر اجازهء نرمش و مدارا به خود ندهید، چرا که با چشم پوشی شما از حق، ضرر و خسران بزرگی متوجه شما خواهد شد :” …. ولا تداهنوا في الحقّ إذا ورد علیکم و عرفتموه فتُخسِروا خُسراناً مبیناً ” [ بحار الانوار ، ج ۷۷ ، ص ۲۹۱ ]در سیره و زندگی پیامبر اکرم (ص) و بزرگان اسلام همواره می بینیم که هر کجا که حقّ الهی یا حقوق مردم مطرح بوده پیامبر اسلام هرگز مدارا و نرمش در مقابل ضایع شدن آن حق نمی کردند .نمونه های این مطلب در تاریخ بسیار نوشته شده است . پیامبری که پیامبر رحمت است و با دشمنان خود هم آنچنان با عطوفت و گذشت و مدارا رفتار می کند وقتی در جایی – در سرزمین خیبر – هنگامی که یکی از مسلمانان در حال بستن کجاوه ها است و به او تیری اصابت می کند و جان می دهد و وقتی پرس و جو از علّت قتل او می کنند و مشخص نمی شود که علّت مرگش چیست و چه بوده، همگی می گویند بهشت بر او گوارا باد . اما پیامبر اکرم (ص) می فرماید با شما هم نظر نیستم چون او عبایی از غنایم بیت المال را برتن کرده بود و عبا را به خیانت برده بود و لذا من به خاطر این تضییع حق دیگران بر او ( بر جسد او ) نماز نمی خوانم .حضرت علی (ع) نیز که پرورش یافتهء دامان علم نبوی بود چنین برخوردی در مقابل با تضییع حقوق دیگران و همچنین احکام الهی و حقوق الهی دارد . نمونهء روشن آن در تاریخ وقتی است که علی (ع) از جانب پیامبر (ص) به یمن می رود و به هنگام بازگشت مردم یمن مقداری پارچه های حریر را به عنوان مالیات و جزیه به سپاهیان اسلام می دهند . در بین راه بازگشت به خاطر آنکه پیامبر برای شرکت در مراسم حج حرکت کرده بود حضرت علی (ع) فرماندهی را به یکی از از افسران و فرماندهان می سپرد و نزد پیامبر می رود و نزدیک مکه به پیامبر ملحق می شود . پس از گفتگو با پیامبر دوباره مأموریت بازگشت به نزد سربازان و بازگرداندن همهء آنها بر مکه را می یابد . وقتی باز می گردد ملاحظه می کند که سربازان پارچه های حریر را بین خود تقسیم کرده اند و به عنوان لباس احرام مورد استفاده قرار داده اند . علی (ع) سخت ناراحت شده و جانشین خود را بازخواست می کند و او می گوید من چون با اصرار سربازان رو به رو شدم پارچه ها را به عنوان امانت به آنها دادم تا بعد از مراسم حج پس بگیرم . حضرت علی (ع ) می فرماید شما هرگز اختیار چنین کاری را ندارید که اموال بیت المال را اینگونه استفاده کنید . و لذا با قاطعیت دستور باز پس گیری پارچه ها و بسته بندی آنها را می دهد . عده ای که از این فرمان سخت ناراحت بودند به پیامبر (ص) شکایت کردند . پیامبر اکرم (ص) در پاسخ به شاکیان فرمودند :” إرفعوا ألسنتکم عن عليّ ٍ فأنّهُ خَشِنٌ في ذات الله عزّوجل غیر مداهن ٍ في دینه “زبان شکایت از علی (ع) بردارید چرا که او در اجرای دستور خداوند، قاطع و با صلابت است و اهل مداهنه و کوتاه آمدن در دین خدا نیست .[ بحار الانوار ، ج ۲۱ ، ص ۳۸۵ ] و این روش خود پیامبر اکرم هم بود که در مقابل حقوق مردم یا حقوق الهی کوتاه نمی آمد . نمونهء آن بعد از جنگ تبوک است که در سال نهم هجری اتفاق افتاد . پس از آنکه نمایندگانی از قبیلهء هوازن برای پذیرش اسلام اظهار تمایل کردند گفتند ما مسلمان می شویم ولی با شروطی مخصوص که شما باید این شروط را بپذیرید .از جملهء این شروط معافیت و حذف حکم « نماز » بود که از پیامبر اکرم (ص) می خواستند . پیامبر اکرم (ص) بدون هیچ نرمش و کوتاه آمدنی با قاطعیت نپذیرفت و اعلام کرد :” لا خیر في دین ٍ لا صلاة َ معَه ” [ ر. ک. سیرهء ابن هشام ، ج ۴ ، ص ۱۸۵ ]هیچ ارزش و سودی در دینی که همراهش نماز نباشد وجود ندارد .توجه داشته باشید کسی که مسلمان شود و مسلمان باشد و نماز نخواند معصیت کرده ولی اصل ِ نماز را قبول دارد . مانند کسی که دروغ را کار زشتی می داند ولی خودش مرتکب این کار زشت می شود و گناه می کند . اما این تفاوت دارد با این درخواست که پیامبر اصل حکم الهی نماز را بردارد و اصلاً نماز را حذف و تعطیل کند . بنابراین اگر در مسلک و مرامی دیده شد که احکام قطعی و صریح الهی مثل نماز را حذف کردند، بدانید آن مسلک و مرام باطل است و به فرمودهء پیامبر هیچ خیر و سود و ارزشی ندارد . بازهم تأکید می کنم کسی که نماز نخواند و معصیت کند با کسی که اصل ِ نماز را قبول نداشته باشد و آن را از دایرهء اعتقادی و زندگی خویش حذف کند تفاوت دارد . هیچ کس نمی تواند حکم الهی « صلّوا » را « لا تصلّوا » کند هر چند آن شخص پیامبر باشد . چنانکه پیامبر اکرم نیز هرگز حکم الهی را تغییر ندادند .پس نتیجهء آنکه در موارد ترک حق اعم از اینکه حقوق الهی باشد یا حقوق الناس، مدارا و نرمش جایز نیست . مواردی که حق دوست و رفیق انسان ضایع می شود ، هتک حرمت و آبروی کسی را موجب می شود ، اختلال در نظام اجتماعی و حقوق دیگران حاصل می آید ، در این موارد مدارا و چشم پوشی و تسامح هرگز جایز نیست و اگر مدارا و نرمشی در این موضوعات صورت پذیرد مذموم و نکوهیده است .ان شاءالله ادامهء این بحث را در فرصتهای بعدی پیگیری خواهیم کرد . خدایا ما به شناخت حقوق خودت و حق دیگران هر چه بیشتر آشنا و آگاه بفرما !و السلام علیکم ورحمة الله و برکاته