در مصاحبه مجله سیاسی فرهنگی سیکرومطرح شد : « الگو گیری از سیستم حقوقی اسلام در غرب ممکن و مفید است » مجلهء سیکرو ( Cicero ) که از مشهورترین مجلات آلمانی است که بصورت ماهانه در حوزهء فرهنگ و سیاست منتشر می گردد و تاکنون مصاحبه های تخصصی متعددی با برخی از مشهورترین سیاستمداران و اندیشمندان آلمان و جهان داشته است ، این مجله در شمارهء دسامبر خود مصاحبه ای مفصّل از آیة الله سید عباس حسینی قائم مقامی مدیر مرکز اسلامی هامبورگ منتشر نمود که در آن به موضوعات مهمی همچون اجرای شریعت در جوامع غربی ، ماهیّت دمکراتیک احکام اسلامی ، وضعیّت اقلیت مسلمان در اروپا و اسلام هراسی در غرب پرداخته شده است .قائم مقامی در این مصاحبه با انتقاد از رسانه های اروپایی در ارایه چهره ای غیر واقعی از اسلام و مسلمانن ، اقلیّت مسلمان را جزیی از جامعهء اروپایی توصیف نمود و این تلقی که مسلمانان میهمان و خارج از این جامعه اند را علّت اصلی بسیاری از مشکلات در تعامل جوامع غربی با آنان دانست . وی با اشاره به ماهیّت دمکراتیک احکام اسلامی ، این توهّم که اسلام و مسلمانان در صدد تحمیل عقاید خود به غرب می باشند را به شدّت ردّ کرد و به طبیعی توصیف کردن تعامل و داد و ستد میان سیستم های حقوقی ، الگو گیری سیستم حقوقی اروپا از حقوق اسلامی را امری ممکن و مفید دانست. وی یادآور شد همانگونه که جامعه از مسلمانان انتظار دارد که به قوانین جاری احترام بگذارند ، باید به مسلمانان نیز نسبت به تأمین ِ حقوق آنان در جامعه تضمین داده و به آنان حقّ بدهد که بتوانند بر اساس آموزه های دینی خود عمل نمایند و در عین حال نیز بر اساس آزادی بیان ، حقّ انتقاد و اعتراض آنان به قوانین نیز محفوظ است بدون آنکه بخواهند آن را نقض نمایند .با این یادآوری که آنچه منتشر شده ، خلاصه ای از گفتگوی ۵/۳ ساعتهء آقای دکتر الکساندر گرلاخ خبرنگار سیکرو با مدیر مرکز اسلامی هامبورگ است متن کامل گزارش منتشر شده در سیکرو از نظر خواننده گان می گذرد : [ خبرنگار ما ] الکساندر گرلاخ با آیت الله سید عباس حسینی قائم مقامی مدیر مرکز اسلامی هامبورگ پیرامون شریعت ، حقوق اسلامی و اسلام در اروپا گفتگو کرد .سئوال : آقای قائم مقامی بسیاری از انسانها در اروپا از شریعت [اسلامی] ترس دارند . آیا این درست است که بر اساس اعتقادات اسلامی احکام شریعت باید یک به یک در همه جای جهان پیاده شود ؟پاسخ : نه، این صحیح نیست .[ بطور طبیعی ] نخست شریعت می تواند در جامعه ای تحقّق یابد که اکثریت آن مسلمان [ و معتقد به اسلام ] هستند . امّا این تنها یک شرط لازم است ولی کافی نیست علاوه بر آن برای آنکه احکام اسلامی در جامعه اسلامی نیز بتواند به اجرا درآید شرط دیگری هم نیاز است و آن اینکه همان اکثریت مسلمان، خودخواهان ِ اجرای احکام اسلامی باشند و به اجرای آن رأی دهند، چرا که این امکان وجود دارد با آنکه اکثریت افراد یک جامعه، مسلمان باشند ولی آنقدر در اجرای احکام اسلامی جدی نباشند که بخواهند آنرا در جامعه نیز پیاده کنند بلکه فقط می خواهند تنها به احکام اسلامی در زندگی شخصی عمل کنند .طبیعی است که اسلام همانند دیگر ادیان از پیروان خود انتظار دارد که همهء آموزه ها و احکام آن چه فردی و چه اجتماعی را عملی کنند امّا در نهایت این مسلمانان هستند که حتی در یک جامعه اسلامی نیز بر اساس اراده و اختیار خود تصمیم می گیرند که به احکام اسلامی عمل کنند و [و کسی آنها را اجبار به چنین چیزی نمی کند بلکه آنها باید به ارادهء خود چنین کنند و ] طبیعی است هر کس احکام دینی را رعایت نکند معصیت کرده و بعنوان شخص گناهکار محسوب می شود بطوریکه در این مورد انسان تنها در مقابل خداوند خود مسئول است نه در برابر دیگران .هیچ کس حق ندارد مسلمانی را چه در زندگی فردی اش و چه در زندگی اجتماعی اش به انجام واجبات دینی مجبور نماید [ بلکه دین از انسان دیندار خواسته که حتماً به آموزه هایش عمل کند ولی نه به اجبار بلکه به اراده و اختیار ] بنابراین اسلام در یک جامعهء اسلامی نیز فقط در یک فرایند دموکراتیک اجرایی شده و عینیّت می یابد و اینگونه نیست که مردم در یک جامعهء اسلامی مجبورند بطور اتوماتیک بر اساس شریعت عمل کنند . اسلام می خواهد که انسان با یهره گیری از عقل خود به احکام و آموزه های دینی معرفت پیدا کند و آنگاه با ارادهء آزاد به آن عمل نماید بنابراین در یک جامعه ای که اکثریت آن مسلمان نیستند و خواهان اجرای احکام اسلامی نمی باشند، اسلام، اجباری به اجرای شریعت نمی کند و به همین دلیل ] یک مسلمان، با حفظ مسلمانی خود می تواند در جوامع غیر مسلمان و تحت قوانین مدنی دیگر زنده گی کند .سئوال : آیا حقوق الهی و شریعت اسلامی با عقلانیّت انطباق دارد؟پاسخ: در آموزه های اسلامی میان عقل و ایمان، و میان ایمان و علم هیچ تضّادی وجود ندارد و اصولاً چنین تضادّی معقول نیست . خداوند به انسان عقل و اراده داده است ، پس انسان می تواند با عقل خود عقلانیت و حقانیت قوانین الهی را درک کند و با ارادهء آزاد نیز انها را بپذیرد و عمل کند و یا [ معصیت کرده ] و آنها را ترک نماید . قرآن به عنوان هدایت الهی [ با آگاهی هایی که می دهد ] به انسان کمک می کند تا از آزادی فطری و توانائی های عقلانی خود [ به درستی] استفاده کند و به تکامل برسد .خداوند از یک سو خالق انسان است و از سوی دیگر [دین را ] برای هدایت او فرستاده است . این امکان ندارد که خداوند از یک طرف به عنوان خالق انسان ها به آنها عقل و آزادی بدهد و از طرف دیگر در دین فرامینی قرار دهد که علیه آزادی و عقلانیت او باشند [ و بخواهند خود را بااجبار به انسان تحمیل کنند ] ما معتقدیم که مبدأ آفرینش و دین، هر دو یکی است و هیچ تضادی با یکدیگر ندارند [ و خداوند آنچه را که در آفرینش قرار داده، در دین خود ضدّ آنرا قرار نمی دهد ] . سئوال: پس شریعت تنها از حقوق الهی تشکیل نمی شود بلکه حقوق انسانی را نیز دربرمی گیرد؟پاسخ: دقیقاً ، البته این وظیفهء عالمان و کارشناسان دینی است که تشخیص دهند که چه بخشی از حقوق منشأ الهی و تعبّدی دارند که غیر قابل تغییر می باشند و چه بخشی از آن منشأ انسانی دارد که ماهیت عصری پیدا می کند زیرا در طول تاریخ ملاک ها و معیارهای دینی با عرف ها ، سنتها و فرهنگها آمیخته شده است و نمی توان در یک نگاه سطحی و ابتدایی مشخص کرد که چه بیانی از شریعت به کدامیک از این دو بخش تعلق دارد . تشخیص چنین چیزی به یک فعالیّت و کارشناسی علمی دقیق و مفصّل نیاز دارد . سئوال: حال در اسلام چه چیزهایی حقوق الهی و چه چیزهایی حقوق انسانی است؟پاسخ : در یک تصویر کلی احکام شریعت را می توان بر سه گروه دانست : ۱) بخشی که مربوط به رابطهء فرد با خداوند می باشد ۲) احکامی که به رابطه و تعامل فرد با سایر افراد جامعه مربوط می شود و۳) نیز احکامی است که به کلیّت جامعه تعلّق دارد . در تمامی این سه بخش ، هم عناصر الهی وجود دارد و هم اجزای انسانی! ولی می توان گفت معمولاً آن احکامی که مربوط به جامعه می باشد، عمدتاً برخوردار از عناصر انسانی است . سئوال: آیا می توانید یک مثال برای حقوق الهی بیان کنید؟پاسخ: همه آنچه که به عبادات و آیین پرستش مربوط می شود مانند نماز، روزه و … حقوق الهی می باشند، این احکام را نمی توان بر اساس [ فهم عرفی و شناخت های ] انسانی تغییر داد و یا حتّی شکل و فرم آنها را دگرگون ساخت. سئوال: آیا می توانید تصور کنید عناصر شریعت اسلامی و سیستم مدنی اروپا وارد شده و اجرائی شود؟پاسخ: بله و خیر! چون همانگونه که گفتم شریعت مشتمل بر حقوق الهی و حقوق انسانی استو برخی از عناصر آن فقط در یک جامعهء خاص اسلامی و یا در یک شرایط خاصّ ، موضوعیّت پیدا می کند و لذا کلّ شریعت همیشه و برای هر جائی کاربرد و قابلیّت تحققّ ندارد . امّا عناصر مهمی از آن با در نظر گرفتن شرایط خاصّ قابل اجرا در این جامعه نیز می باشد . اجازه دهید که یک مثال بزنم : هم در اندیشهء اسلامی و هم در ادیان دیگر ، خانواده از یک جایگاه و شأن والایی برخوردار است [ و بر همین اساس احکامی وجود دارد که از نهاد خانواده صیانت و حفاظت می کند ] ولذا این ممکن و مفید است که حتی در حکومت های سکولار نیز در این زمینه، از تجربیات سیستم حقوق اسلامی استفاده شود. [ بدیهی است] یک سیستم حقوقی [ کارآمد و موفق] ، سیستمی زنده است که تنفس می کند و می تواند با سایر سیستم ها تعامل پیدا کند و عناصر جدیدی را در خود بپذیرد و این عناصر جدید می تواند از هر جا باشد[ مهم مفید و ممکن بودن این تعامل است. لذا سیستم حقوقی غرب نیز می تواند از اسلام الگو بگیرد ] همانطور که یک جامعهء اسلامی نیز می تواند از تجربیات سیستم حقوقی جهان غرب بهره بگیرد . در یک سیستم زنده، همیشه چنین تبادل هایی وجود دارد . سئوال: بنابراین مسلمانان می توانند در غرب، تحت یک حکومت سکولار زندگی کنند؟پاسخ: طبیعی است چرا که مفهوم سکولاریسم ،هرگز [ضدیّت و یا ] جلوگیری از دینداری نیست بلکه زیر ساخت اصلی سکولاریسم کثرتگرایی(پلورالیسم] است و این در یک جامعهء سکولار به معنای آن است که هیچ دینی نمی تواند ترجیح و برتری نسبت به دین دیگر داشته باشد. پس هر کس آزاد است به دینی که خود می خواهد اعتقاد داشته باشد و بر اساس ایمان و آموزه های دینی خود عمل کند بدون آنکه بخواهد اعتقادات خود را به دیگر افراد جامعه تحمیل نماید . و البته [ همانگونه که او نباید اعتقادات خود را به دیگران تحمیل نماید] در جامعه نیز نباید [ برای دینداری او ] که از حقوق فردی اش می باشد موانع ایجاد کنند . بنابراین [ بر اساس اصول سکولاریسم ِ حاکم ] در غرب این حقّ مسلمانان است که در زندگی فردی خود مطابق با اعتقادات [ و آموزه های دینی ] خود عمل نمایند . سئوال: در سیستم حقوقی ای که در اروپا اعتبار دارد، امکان ِ طلاق [برای زن] ، حقوق زنان ، و آزادی برای همجنس بازان وجود دارد، اینها چیزهایی است که با قوانین اسلامی نمی توانند هماهنگ باشند در چنین شرایطی چه حقوقی برای مسلمانان لازم الاجراست؟پاسخ: کاملاً روشن است، هرکس باید به قوانین کشوری که در آن زندگی می کند احترام بگذارد. و همهء این نکاتی که شما یادآور شدید صرفاً به این معناست که هر انسانی در این جامعه از این حقوق برخوردار است یعنی امکان آن دارد که از آنها استفاده کند[ ولی هرگز به معنای آن نیست که حتماً باید به این قوانین عمل کند و همانگونه باشد که شما می گوئید] بنابراین هر مسلمان ضمن آنکه باید به حقوقی که قانون در جامعه برای دیگران قرار داده احترام بگذارد مثلاً حتّا اجازه ندارد به یک همجنس باز تعدّی و توهین نماید، در عین حال این حق را دارد که در زندگی خود بر اساس ایمان و باورهای دینی خود عمل کند . پس هر کس می تواند به قوانین خاصّ [ جامعه محلّ زندگی خود ] اعتراض و انتقاد کند ولی اجازه ندارد که از آنها سرپیچی نماید. و با این توضیح، یک مسلمان می تواند در عین حال که در تحت قوانین غیر اسلامی زنده گی می کند [ به آموزه های دینی عمل کند ] و یک مسلمان خوب باشد . طبیعی است [ همانگونه که مسلمانان به قوانین جامعه احترام می گذارند] باید آنان نیز این تضمین را داشته باشند که در این جامعه ازادی قانونی برای انجام وظائف دینی و عمل بر اساس ایمان اسلامی خود را دارا هستند بدون آنکه تبعیضی در حقّ آنان إعمال گردد . سئوال: آیا اکثریت علمای اسلامی نیز شریعت را آنگونه که شما تفسیر می کنید تفسیر می کنند؟پاسخ: [ البته در میان عالمان و مفسران دینی نظرات و گرایش های مختلفی وجود دارد ] گروهی معتقدند که باید به ظواهر ِ نصوص و متون مقدس وفادار بود و آن را کلمه به کلمه تفسیر کرد و گروهی نیز وجود دارند که متون مقدس را بر اساس معیارها و ملاکاتی که درون این متون وجود دارد تفسیر می کنند و معتقدند که باید این ملاکات از این متون استخراج شوند. این نوع نگرش به متون و منابع مقدس ، در اندیشه اسلامی« اجتهاد» نامیده می شود .[ بر اساس نظریهء اجتهاد] خطابات و گزاره هایی که ۱۴۰۰ سال پیش برای انسان وارد شده است باید امروز بر اساس ملاکها و معیارهایی که استخراج می شوند مورد تفسیر قرار گیرند و من به گروه دوّم تعلّق دارم . شیوهء برخی از مفسران هم این است که ایات[قرآن] را جداگانه تفسیر می کنند امّا ما معتقدیم که هر آیه باید در ارتباط با سایر آیات قرآن[ و به عنوان جزئی از یک کلّ به هم پیوسته] و هماهنگ با انها مورد تفسیر قرار گیرد . و نکتهء قابل توجه اینکه، قرآن خود نیز این روش را مورد تأئید قرار می دهد ولی جای تعجب و تأسف دارد که معمولاً به این شیوه توجه نمی شود . سئوال: تا چه میزانی در جمعیّت های اسلامی تأثیر گذار هستید؟پاسخ: آنچه که می گویم[ برداشتهای شخصی از متون اسلامی نیست] بلکه یک دیدگاه کارشناسی و اجتهادی است که اعتبار خود را از متون اسلامی می گیردو نباید آن را در حدّ یک عقیدهء شخصی تلقی کرد و از آنجا که اعتبار خود را از منابع و متون اسلامی إخذ می کند برای مسلمانان معتبر می باشد . سئوال: آیا این دیدگاهها می تواند جوانانی را که بطور فزاینده ای افراطی می شوند را تحت تأثیر قرار دهد؟پاسخ: عنوان « جوانان افراطی » مبهم است [ و تعریف مشخصی ندارد] رسانه های غرب هر روز چهره ای افراطی از مسلمانان نشان می دهند و به مخاطبان خود وانمود می کنند که « مسلمانان اینگونه اند » با آنکه افراطیون، [ در میان مسلمانان] گروه اندکی هستند ولی رسانه ها در مقایسه با اکثریت معتدل ِ جامعهء مسلمانان ، صدای افراطیون را بلند تر می کنند . از طرف دیگر آن گروه اندک افراطی نیز می گویند: « یک مسلمان باید اینگونه باشد » . حال در چنین شرایطی ممکن است برخی از جوانان [ که خودشان امکان شناخت و داوری درست را ندارند] میان دو راهی قرار گیرند که یا باید دست از اعتقادات اسلامی خود بردارند یا باید به افراطیون بپیوندند [ چون تبلیغات رسانه ای به آنان می گوید اسلام همین است که افراطیون می گویند] از این رو ما انتظار داریم که رسانه ها [ صادقانه] به صدای اکثریت مسلمانان که همان عقلانیت اسلامی است، بهای لازم را بدهند و آن را به گوش مخاطبان خود برسانند . سئوال: آیندهء مسلمانان را در اروپا چگونه می بینید؟پاسخ: تعامل غیر مسلمانان در این جامعه به شکل های مختلف قابل تصوّر است: یا می توان مسلمانان را همچنان «میهمان» دید که هیچگاه عضو این جامعه نخواهند شد در اینصورت [ طبیعی است که ] نمی توان از آنها مسئولیت های یک شهروند را انتظار داشت و نتیجهء چنین نگرشی نیز چیزی جز ایجاد خصومت و جدایی نیست . امّا راه دیگر این است که واقعیّت و مصلحت جامعه را در نظر بگیریم و بدانیم گرچه شاید زمانی اکثریت مسلمانان در این جامعه بصورت میهمان زنده گی می کرده اند ولی اکنون دیگر آنها « میهمان» نیستند بلکه بسیاری از مسلمانان خصوصاً نسل سوّم آنها که در اینجا زندگی می کنند ، «بومی» می باشند[ و عضوی از جامعه تلقی می شوند.] اسلام برای صلح و همزیستی مسالمت آمیز میان همهء انسانها می باشد و از این رو « گفتگو برای تفاهم » برای ما از اهمیّت ویژه ای برخوردار است و در پرتوی این تفاهم، روشن خواهد شد که اسلام و مسلمانان، سابقه ای طولانی در این جامعه دارند و به عنوان عضوی از جامعهء دمکراتیک، مسئولیت ها و وظائف خود را بر عهده خواهند داشت .