حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید محمد ناصر تقوی
«بسم الله الرحمن الرحيم »
عبادالله ! اوصیکم بتقوی الله .خود و شما را به پرهیزگاری توصیه می کنم .موانع پرهیزکاری :انسان مدبّر و فهیم برای رسیدن به یک گوهر گرانبها و یک هدف ارزشمند تمام راههای رسیدن به آن را در کنار موانع و مشکلات رسیدن به آن هدف ِ گرانقدر بررسی می کند . اگر تقوی و پرهیزکاری همان جوهر ارزشمند و ذیقیمت باشد – که هست – شرط تدبیر و عقل آنست که موانع و مشکلات رسیدن به آن بررسی شود . از سوی دیگر اگر شيء گرانبهایی در دست باشد باز هم شرط عقل آنست که برای حفظ و نگهداری از آن ، آفات و مسایلی که می تواند باعث از دست دادن آن شود ، مورد ملاحظه قرار گیرد . بنابراین کسی که صاحب درجهء پرهیزکاری است می بایست علاوه بر تلاش در رسیدن به مراتب بالاتر آن ، به گونه ای تدبیر و اندیشه کند که همان مرتبه و درجه ای که در اختیار دارد را حفاظت و حراست کند و متوجهء نکاتی که باعث از بین رفتن و فساد تقوی می شود باشد .حال این موانع و مشکلات رسیدن به تقوی و پرهیزگاری چیستند؟ از زاویه ای دیگر آفتها و مواردی که می توانند باعث فساد و از بین رفتن این قوّه و مرتبه در انسانی که به مرتبه ای از پرهیزکاری دست یافته چه مسائلی هستند ؟در روایات اسلامی به مهم ترین این موانع و آفات اشاره شده است که از آن جمله می توان به دنیا پرستی و تعلّقات ِ افراطی دنیایی اشاره کرد . حضرت علی (ع) می فرماید :جای گرفتن پرهیزکاری در دل انسان ِ دنیا پرست حرام – یعنی غیر ممکن – است .[ عن امیر المؤمنین (ع) : قال : حرامٌ علی قلب ٍ مُتَوَلّهٍ بالدّنیا أن یَسکُنَهُ التّقوی ]( غررالحکم )یعنی کسی که دنیا را قبلهء خود گرداند و آنچنان دلبستگی و وابستگی ای به دنیا و موضوعات دنیایی داشته باشد که در اولویت تمام کارهایش قرار دهد و عُلقه و پیوند عمیق بین او و دنیا برقرار شود نمی تواند قلبی داشته باشد که مَسکن و جایگاه پرهیزکاری گردد. طبعاً قطع علاقهء از دنیا بمعنی فراموش کردن و چشم فرو بستن از کارهای جاری و متداول دنیایی نیست بلکه بدین معنی است که دنیا را اصل قرار ندهیم و دنیا را برای دنیا نخواهیم بلکه دنیا را ابزار و وسیله ای برای هدف بالاتر و اصلی یعنی آخرت و معنویت قرار دهیم . دنیا و مسائل آن باید نردبانی برای ترقی معنوی و کمال ملکوتی و روحانی انسان باشند . تعلّق به دنیا، یعنی مثل کسی که برای کاری مهم و رفتن به پشت بامی نردبان را استفاده می کند ولی به هنگام با لا رفتن از کار ِ اصلی اش باز بماند و آنرا فراموش کند و غرق در معاشقه و مصاحبت با همان نردبان شود . بر روی نردبان برنامه ریزی اساسی زندگی کند و همان جا مستقر شود . نردبان برای رفتن و صعود است نه نردبان برای نردبان! چنانکه حضرت علی (ع) فرمود : ” الدّنیا خُلقَت لِغیرِها وَلَم تُخلَق لِنَفسها ” ( حکمت ۴۶۳ نهج البلاغه ) دنیا برای چیز دیگری ( آخرت ) آفریده شده نه برای خودش ! و در جای دیگر هم ایشان می فرمایند که : ای مردم ! دنیا سرای عبور و گذر است ، و آخرت است که مکان استقرار و خانهء جاودان است : ” أیهّا الناس، أنّما لدّنیا دارُمجاز ٍ والآخرةُ دارُقَرار ، فَخُذُوا مِن مَمََرِّ کُم لِمَقَرِّکُم ” پس از گذرگاه خویش برای منزل جاودانهء خود توشه برگیرید. پس دنیا می تواند خوب باشد و مفید باشد به شرط آنکه با تدبیر توشه گیری باشد برای آخرت. همچنانکه بدون نردبان نمی توانید بالا بروید . نردبان بسیار خوبست ولی برای بالا رفتن و نه برای خود نردبان ! این نکتهء مهم و اعتدال روش اسلام است . به همین جهت در کنار توصیهء به ترک علاقه از دنیا ، رهبانیت و انزوای از دنیا و ترک نعمات دنیا نیز مورد قبول اسلام نیست .خوبست خطبهء ۲۰۹ نهج البلاغه را ببینید . حضرت علی (ع) وارد خانهء مجلّل و وسیع و با شکوه « علاء بن زیاد حارثی » می شود . به او می گوید با این خانهء وسیعت می خواهی چه کنی ؟ آری اگر بخواهی می توانی با همین خانهء وسیع و مجلّل به آخرت برسی ! وقتی که در این خانه ات از میهمانان پذیرایی کنی ، با اقوام و خویشاوندان خود در این خانه بپیوندی ، و با اموالی که داری حق کسانی که بر گردن توحق دارند بپردازی و در این حالت تو با همین خانهء وسیع می توانی به آخرت برسی ( یعنی نردبان تو برای آخرت می شود ) و وقتی علاء از برادرش عاصم بن زیاد شکایت می کند که او عبایی پوشیده و از دنیا کناره گرفته ، امام علی (ع) می گوید او را بیاورید و به او می فرماید : ای دشمنک ( دشمن کوچک ِ ) جان ِ خود ! ( یا عُدَیَّ نَفسِه ! ) شیطان تو را سرگردان کرده ! آیا به زن و فرزندانت رحم نمی کنی ! تو فکر می کنی که خداوند اینهمه نعمت را بر تو حلال کرده ولی دوست ندارد تو از آنها استفاده کنی ؟ تو در برابر خداوند کوچکتر از آنی که اینگونه با تو رفتار کند ! حال با این توضیح ، حضرت علی (ع) می فرماید کسی که دنیاپرست باشد یعنی همان نردبان را اصل قرار دهد در دلش جای تقوی و پرهیزکاری نیست . کسی که دنیا برایش اصل نباشد و قطع علاقهء از دنیا – در عین استفاده از نعماتش – را دارد وقتی به او بگویند یک روز دیگر در این دنیا هستی احساس دل کندن از محبوبش را نمی کند . مثل کسی که به او می گویند بعد از ده پلهء نردبان دیگر رسیدی به بام و پیاده شو . او چون روی نردبان بودن برایش هدف نبوده ، به آسانی پیاده می شود و نردبان را رها می کند. بنا به آنچه که از روایات در می یابیم مانع « علاقهء به دنیا » در رسیدن به تقوی بسیار مهم است . چنانکه هرچه قطع علاقه بیشتر شود امکان تقوی و رسیدن به آن در ما قوی تر می شود . یعنی یک تناسب معکوس بین این دو برقرار است : علاقهء بیشتر به دنیا مساوی امکان کمتر تحقـّق تقوی در وجود و شخصیّت انسان و علاقهء دنیوی کمتر مساوی با امکان تقوای بیشتر .حضرت علی (ع) نیز در جمله ای دیگر می فرمایند:” فَقَطّـِعُوا عَلائِقَ الدّنیا واستظهـِرُوا بِزادِ التّقوی ” ( خطبهء ۲۰۴ نهج البلاغه ) همچنین از مواردی که باعث فساد و خراب شدن پرهیزکاری و تقوی می شود غلبهء شهوت در انسان ِ متّقی است چنانکه حضرت علی (ع) می فرماید : ” لا یُفسَدُ التّقوی اِلّا غَلبَة ُ الشّهوة ” این شهوت شهوت نفسانی است، شهوت قدرت می تواند باشد ، شهوت ثروت می تواند باشد و … از موارد دیگری که به عنوان موانع تقوی و پرهیزکاری ذکر شده مخاصمه و تخاصُم با دیگران است . تخاصم یعنی دشمنی و « ستیزه جویی » همراه با نفرت و بدخواهی یعنی کسی که دنبال دردسر است و میل به جدال با دیگران دارد . در روایات اسلامی آمده است که اگر می خواهید به تقوی و پرهیزگاری برسید باید دشمنی و بدخواهی و نفرت و ستیزه جویی را از وجود خود دور کنید . از بزرگترین موانع تقوی همین روحیهء تخاصم است . وقتی شما در دلتان بدخواه دیگران هستید و بر اساس آن با دیگران دشمنی می کنید ، دیگر به این دل ِ پر نفرت ِ از دیگران ، هدیهء تقوی داده نمی شود بلکه در زمین نفرت و دشمنی گُل ِ پرهیزکاری نمی روید . این انسان نمی تواند به درجهء متقین برسد . چرا که پای اندیشهء او در مُرداب دشمنی و کینه توزی فرو رفته و او را توان حرکت به بهشت ِ تقوی الهی و پرهیزکاری نیست . و بدین خاطر است که حضرت علی (ع) می فرمایند : ” لا یستطیع أن یتقیَ الله مَن خاصَم ” ( حکت ۲۹۸ نهج البلاغه ) از دیگر سوی انسان ِ متّقی و تقوی پیشهء مؤمن اصالتاً نسبت به همه عطوف است و به همه حُسن ِ نظر دارد . در قلب ِ پرهیزکار هیچ دشمنی ای وجود ندارد . همهء موجودات را دوست دارد نه فقط انسانها را ! چون همه خلق اویند و این دوست داشتن یعنی ادب ِ خداوند را داشتن . نمی تواند کسی که در دلش دشمنی دیگران را می پرورد بگوید من ادب الهی را روا داشته ام . پس به عبارتی ادب ِ خداوند را داشتن در گرو آنست که ادب بندگان خداوند را داشته باشیم . چنانکه امام حسن عسکری ( علیه السلام ) در حدیثی زیبا می فرمایند :” مَن لَم یَتـَّق ِ وجُوهَ النّاس لَم یتـّق ِ الله ” ( بحار الانوار ، ج ۷۸ ، ص ۳۷۷ )این پرهیزکاری و رعایت ادب دیگران که شعبه ای از رعایت ادب پروردگار است نه فقط در رفتار و کردار که در گفتار نیز شایسته است و بلکه کسی که عنان ِ زبان خود را نداشته باشد و ادب گفتاری نداشته باشد نیز در واقع پرهیزکاری حقیقی نیست و یا به فرمایش حضرت علی (ع) این شخص ، پرهیزکاری اش نفعی برایش ندارد . یعنی چون واجد پرهیزگاری راستین نیست ، آثار ِ تقوی بر وجودش جاری نمی شود و از تقوی سودمند نمی گردد :” عن الامام علی بن ابیطالب ( علیه السلام ) : والله ِ ، ماأری عبداً یتـّقي تقویً تنفَعُهُ حَتّی یَحزِنَ لِسانَهُ ” یعنی به خدا قسم پرهیزکاری از بندگان را ندیدم که تقوی برای او سودمند باشد مگر آنکه زبان ِ خود را حفظ کرده باشد . ( خطبهء ۱۷۶ نهج البلاغه ) بنابراین فردی که زبان خویش را عنان گسیخته وانهاده و بدون آنکه تأمل در گفتار خود داشته باشد که آیا این کلام آتشی به زندگی ، آبرو و حیثیت کسی وارد می کند یا نه ، هرگز به حقیقت پرهیزکاری نائل نمی گردد . زبانی که علی القاعده در مورد یک پرهیزکار واقعی می بایست در پشت قلب یعنی معرفت و اندیشهء حسابگر و تعقّل او قرار گیرد . چنانکه در همان خطبهء ۱۷۶ حضرت امیر (ع) می فرماید :” إنّ لسانُ المؤمِن مِن وراءِ قلبه “پس جمع بندی کلام اینکه از مهم ترین موانع و آفات پرهیزکاری که باید به دقت متوجه آن باشیم چهار مورد هستند : ۱- دنیا پرستی و تعلق به دنیا ۲- غلبهء شهوات بر انسان ۳- ستیزه جویی و تخاصم با دیگران ۴- مطلق العنان بودن زبان امیدواریم خداوند بزرگ توفیق دوری گزینی از این موارد و رسیدن به گوهر تقوی را به همه ما عنایت فرماید.* بحث امروز طولانی شد و به همین خاطر ادامهء موضوع مدارا را در جلسهء دیگری که توفیق سخن گفتن با شما را داشتم تقدیم خواهم کرد . بارالها! همهء ما را از تقوی پیشگان حقیقی قرار بده ! والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته