همزمان با حلول عید سعید قربان ، مسلمانان مقیم هامبورگ با ملیتهای مختلف در روز جمعه ۱ سپتامبر ۲۰۱۷ در مسجد جامع امام علی (ع) مرکز اسلامی هامبورگ ، نماز عید قربان را به امامت آیت الله رمضانی امام و مدیر مرکز اسلامی هامبورگ به جای آوردند. این مراسم معنوی با تلاوت کلام الله مجید آغاز شد و پس از آن حاضران با تکبیر و تهلیل الهی که از مستحبات این روز بزرگ می باشد، به استقبال نماز عید قربان رفتند . لازم به ذکر است این مراسم به طور زنده در سایت مرکز اسلامی هامبورگ برای علاقه مندان پخش گردید.
پس از اقامه نماز عید قربان، آیت الله رمضانی خطبه های نماز عید را به شرح ذیل ایراد نمودند:
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمد لله ربّ العالمين و الحمد لله الذی لا مُضادّ له في مُلكه و لا مُنازِعَ لَهُ في أمره. الحمدالله الذی لا شريك لَهُ في خلقه ولا شبيه لَهُ في عَظَمَتِه (جزء من دعاء الإفتتاح) وصلّی الله علی سيدّنا ونبيّنا محمّد صلّی الله عليه وعلی آله الطاهرين واصحابه المنتجبين.
عبادالله ! أُوصيكم و نفسي بتقوی الله و اتّباع امره و نهیه.
این عید بزرگ را به همۀ مسلمانان بویژه شما نمازگزاران محترم، صمیمانه تبریک و تهنیت عرض می کنم.
عید قربان یکی از مهمترین روزهایی است حیات توحیدی را به انسان یادآور می شود، و معلّم حقیقی بندگی در این روز حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) می باشد. آن وجود نورانی با زندگی توحیدی اش در حقیقت توکّل به خدای بزرگ را به همۀ بشریت تعلیم و آموزش داد. بدین بیان زمانی که همۀ مردم به خاطر بت پرستی در یک طرف صف قرار گرفته بودند و در مسیر باطل بودند، معمار توحید را به خاطر توکّل و تکیه اش به پروردگار متعال تهدید کردند. لکن آن حضرت(ع) از احدی نترسید و برای تغییر نگاه باطل آنها تلاش مضاعفی می نمود. ایشان با احتجاج و استدلال های خویش مسیر حق را به آنها نشان می داد، و وقتی مردم نسبت اعمال و عقاید باطل خود آگاه می شدند، به سوی توحید و بندگی خدا گرایش پیدا می کردند.
استوانۀ توحید عملی
از آنجا که حضرت ابراهیم(ع) نماد کامل بندگی حق بود، با پیروزی بر همه آزمون های الهی برترین مقام عالم هستی را از سوی خدای تعالی که مقام «امامت و رهبری» است، دریافت نمود. بر همین اساس این رسالت بزرگ الهی را در هر منطقه ای که حضور می یافت به بهترین وجه ممکن انجام داده و انسانها را به بندگی و توحید فرا می خواند.
بندگی خدا مهمترین درس عید قربان
درس بزرگ این روز تسلیم محض بودن خدای تعالی است که آن حضرت(ع) در جریان رؤیای صادقه ای که برایش اتفاق افتاد فرزند موحدش حضرت اسماعیل(ع) را به آزمونی بزرگ رهنمون ساخت تا اراده و فرمان خدای بزرگ ـ قربانی نمودن فرزندش ـ را اجراء نماید، و این حرکت از سوی آن حضرت(ع) بدین جهت بود که در وجودش هیچ تعلّقی جزء تعلّق به ذات اقدس ربوبی نبود. ابراهیم خلیل الرحمن هنگامی که در این آزمون مهم سربلند و موفق شد، خدای متعال فرمان داد گوسفندی که از سوی خودش فرستاده شده بود را قربانی نماید که بعدها ای عمل او، یک سنّت ماندگار گردید برای کسانی که قصد حج بیت الله می نمایند. به همین جهت این عمل، یکی از واجبات اعمال حجّ در روز دهم ذی الحجه قرار گرفته است. البته باید توجه داشت بسیاری از آنچه که برای حضرت ابراهیم(ع) و همسرش در سرزمین مکه و منی اتفاق افتاد جزء اعمال حجّ واجب می باشند.
لزوم مطالعه در حالات و پیام های جضرت ابراهیم(ع) توسط پیروان ادیان
بر همۀ پیروان ادیان الهی لازم و بلکه مهم است که زندگی سراسر توحیدی آن پیامبر خدا را مرور و مطالعه کنند و پیامها و درسهای او را در زندگی خود پیاده سازند. البته همۀ آن پیام ها در این که انسان ها باید حیات خود را با نگرشی توحیدی بنا کنند، خلاصه می شود. چرا که محبت و عشق به خدای بزرگ در اثر بینش توحیدی به دست می آید، و این موضوع عامل سعادت واقعی بشریت در دنیا و آخرت خواهد بود.
تبلور بندگی در حضرت ابراهیم(ع)
یکی از مسائلی می بایست به آن توجه لازم داشت این است که حضرت ابراهیم(ع) در سن ۸۶ سالگی در حالت بیم و امید از خداوند متعال فرزند صالحی را درخواست می کند: «رَبِّ هَبْ لي مِنَ الصَّالِحين؛ پروردگارا! به من از صالحان [فرزندان صالح] ببخش».[۱] خدای تعالی نیز دعای او را مستجاب نموده، و تولد فرزند صالحی چون حضرت اسماعیل(ع) را به او بشارت می دهند: «فَبَشَّرْناهُ بِغُلامٍ حَليم؛ پس ما او را به نوجوانی بردبار و صبور بشارت دادیم».[۲] حضرت اسماعیل چون به سنی رسید که می توانست به پدر کمک و یاری دهد، حضرت ابراهیم(ع) آن خواب مهم را ـ که رؤیای صادقه است ـ می بیند: «فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قالَ يا بُنَيَّ إِنِّي أَرى فِي الْمَنامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى؛ هنگامى كه با او به مقام سعى و كوشش رسيد، گفت: «پسرم! من در خواب ديدم كه تو را ذبح مىكنم، نظر تو چيست؟».[۳] او در جواب پدر می گوید: «يا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُني إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرين؛ پدرم! هر چه دستور دارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت».[۴] و آنگاه که برای اجرای فرمان خدا اقدام می کند فرمان می آید: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنين* إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبين* وَ فَدَيْناهُ بِذِبْحٍ عَظيمٍ؛ آن رؤيا را تحقق بخشيدى (و به مأموريت خود عمل كردى)!» ما اين گونه، نيكوكاران را جزا مىدهيم! * اين مسلّماً همان امتحان آشكار است! * ما ذبح عظيمى را فداى او كرديم».
تاریخچه قربانی کردن
تاریخ قربانی در نسل بشر به دوران انسانهای اولیه باز می گردد، بدین بیان که آنان برای به دست آوردن ترحم خدایان، دست به قربانی کردن حیوانات و انسانها می زدند که این موضوع در زمان حضرت آدم نیز معمول بوده است. ـ قرآن کریم نیز در آیات ۲۳ تا ۳۰ سوره مبارکه مائده، به نخستین قربانی در عالم اشاره می کند.[۶] ـ پس از وی حضرت نوح(ع) سنت قربانی کردن حیوانات را از خود بر جای گذاشت، و مهم تر از همه، داستان قربانی حضرت ابراهیم خلیل الله(ع) که در آیات ۱۰۲ تا ۱۰۷ سوره صافات به آن تصریح شده است، می باشد.
فلسفه قربانی کردن رسیدن به مقام بندگی
یکی از اسرار و حکمت های قربانی نمودن، فدا کردن مال و انفاق آن در راه خدای تعالی می باشد، همچنین کشتن نفس اماره و پیروزی عقل و ایمان بر تمایلات و خواهشهای نفسانی، جلوه ای دیگر از این حکمت است. بر همین اساس می توان گفت بزرگترین درس عید قربان همین است که انسان اگر بخواهد به مقام قرب و نزدیکی به سوی حق برسد، باید بر غریزه و طبیعت خود پیروز شود. البته نه به این معنا که آن را منکوب و سرکوب نماید، بلکه به درستی آن را تربیت کند و تعدیل سازد، و خود را تابع محض غریزه و شهوت نکند. لذا زمانی که انسان به چنین توان و قدرتی دست یابد می تواند در مسیر بندگی و توحید گام بردارد.
آدمیان باید خود را از تعلّقات و وابستگی های درونی نجات دهند تا در مسیر توحید و بندگی قرار گیرند. لذا هر کس در زندگی خود بتواند به فطرت سلیم خود دست یابد، قطعاً به حقیقت توحید راه خواهد یافت و در چنین موقعیتی بر او عید خواهد بود. لذا عید قربان در حقیقت عید بندگی خداست، و این موضوع برای انسان موحد پس از کنترل بر آمال و آرزوهای طولانی و تمایلات نفسانی به دست می آید.
بسیار واضح و روشن است که در یک لحظه نمی توان به قرب و نزدیکی به سوی خدا دست یافت، بلکه آدمی باید همواره تلاش کند تا نفس را برای بندگی و اطاعت از حق تربیت نماید. چرا که اگر به چنین جایگاهی رسیده باشد، در وجودش این فرح و شادی روحی را احساس خواهد نمود. لذا فقط نباید به نقل داستان و خاطره مربوط به آن پیامبر بزرگ خدا(ع) اکتفا نمود. بلکه همانگونه که قرآن کریم او را به عنوان الگو معرفی می نماید باید رفتا و کردار و اعمال و سراسر وجود خود را توحیدی نموده، و فقط بندگی خدا را در زندگی خود تجربه کنیم، نه بندگی هوا و هوس و قدرت و ثروت را.
سخن پایانی
بدون شک اگر حالاتی که مورد تبیین قرار گرفت در انسان تحقق یابد، دیگر در برابر گردنکشان و زورگویان و مستکبران هیچ گاه زانو خم نمی کند، و هچنین به خدای بزرگ تکیه کرده و از کسی نمی هراسد. چرا که فقط از او استعانت می جوید و فقط او را بندگی می کند. «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين؛ (پروردگارا!) تنها تو را مى پرستيم؛ و تنها از تو يارى مى جوييم».
[۱]. الصافات/۱۰۰.
[۲]. همان/۱۰۱.
[۳]. همان/۱۰۲.
[۴]. همان.
[۵]. همان/۱۰۵ـ۱۰۷.
[۶]. «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قالَ إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين * لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمين * إِنِّي أُريدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمي وَ إِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحابِ النَّارِ وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمين * فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ؛ و داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: هنگامى كه هر كدام، كارى براى تقرّب (به پروردگار) انجام دادند؛ امّا از يكى پذيرفته شد، و از ديگرى پذيرفته نشد؛ (برادرى كه عملش مردود شده بود، به برادر ديگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم كشت!» (برادر ديگر) گفت: « (من چه گناهى دارم؟ زيرا) خدا، تنها از پرهيزگاران مى پذيرد! * اگر تو براى كشتن من، دست دراز كنى، من هرگز به قتل تو دست نمى گشايم، چون از پروردگار جهانيان مى ترسم! * من مى خواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى)؛ و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران * نفس سركش، كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد؛ (سرانجام) او را كشت؛ و از زيانكاران شد».[۷]. الفاتحة/۵.